متن سخنرانی استاد عالی – دهم محرم ۹۸

متن سخنرانی استاد عالی – دهم محرم ۹۸

خانه / پیشنهاد / متن سخنرانی استاد عالی – دهم محرم ۹۸

تاریخ:۱۳۹۹/۰۵/۲۷

متن سخنرانی استاد عالی – دهم محرم ۹۸

متن سخنرانی استاد عالی – دهم محرم ۹۸ – عاشورا

به لطف خدا متن سخنرانی حجت الاسلام عالی مربوط به محرم سال گذشته (۱۳۹۸) آماده گشته است. جلسات ایشان در شاهین شهر اصفهان برقرار بود. دو شب هم در محضر مقام معظم رهبری امام خامنه ای حفظه الله تعالی در حسینیه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به ایراد سخن پرداختند. سابقا صوت این جلسات را تقدیم نمودیم. در این مطلب متن سخنرانی استاد عالی – دهم محرم ۹۸ خدمت شما عزیزان ارائه می گردد.

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.(صوت روز دهم محرم عاشورا)

اهل معرفت می گویند کسانی که راه خدا را می روند دو دسته اند: یک دسته مجذوب هستند و یک دسته سالک.

سالک کسی است که راه خدا را می رود ولی آهسته آهسته، منزل به منزل، مرحله به مرحله طبق همان منازلی که اهلش می گویند.

اما مجذوب کسی است که راه را با جذبه های الهی به صورت جهشی می رود. به تعبیر قرآنی تر عرض می کنم سالک کسی است که راه خدا را می رود ولی مجذوب کسی است که می برندش. و خیلی فرق است بین کسی که می رود با کسی که می برندش.

شما قرآن را ببینید. در قرآن وقتی در مورد حضرت موسی علیه السلام می خواهد بگوید به وعده گاهی که با خدای متعال وعده کرد و همانجا با خدا تکلم کرد و کلیم الله شد، تعبیر قرآن این است که فلما جاء موسی لمیقاتنا. وقتی موسی آمد جاء. اما در مورد پیغمبر اکرم لحن قرآن چیز دیگری است سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی منزه است خدایی که عبدش پیغمبر را برد. در مورد حضرت موسی می گوید جاء آمد، در مورد پیغمبر دارد اسری بردندش. اولی سلوک است و دومی جذبه.

جذبه تشبیها که بعضی از بزرگان این تشبیه را کرده اند مثل این است که انسان در بیابان تاریک که چشم، چشم را نمی بیند، نه نور ماهی است، نه نور ستاره ای هست، هیچ چیزی اطراف آدم پیدا نیست یک مرتبه یک برقی از آسمان بزند و حقایق اطراف آدم روشن شود و چیزهایی که انسان نمی دید یک مرتبه ببیند. جذبه یک برق عشقی است که روی دل تاریک که خیلی چیزها را قبول نداشت، خیلی چیزها را نمی فهمید، خیلی لذت ها را نچشیده بود یک برق عشقی است که می زند و حقایقی برایش روشن می شود، لذت هایی که نچشیده بود می فهمد چیست.

حافظ اشاره به همین مطلب می کند. می گوید:

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر

وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد

برق عشق، آتش غم بر دل حافظ زد و سوخت

یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

این برق عشقی که حافظ می گوید همان جذبه هاست که شامل حال بعضی ها می شود و البته به تعبیری که خود حافظ گفته و درست هم هست خیلی از اوقات سحرها شامل حال آدم می شود. برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر.

درست است که خداوند متعال دائم الفیض است، خدا رحمتش دائم سرازیر است، نزد خدا سحر و صبح و شب و نصف شب و اینها ندارد. فرق نمی کند که برای خدا. ولی برای ماها گیرندگی مان فرق می کند. یک وقت هایی گیرندگی مان بهتر است و از آن وقت ها یکیش سحرهاست که انسان می تواند بهتر بگیرد.

خدا رحمت کند علامه طباطبایی را. شما شنیده اید ایشان می گفت من جوانی هایم که تازه وارد نجف شدم کسی را نمی شناختم، غریب بودم. رفتم صحن مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام گفتم یا امیرالمؤمنین! من غریبم شما کمکم کنید درسم را بتوانم بخوانم، بتوانم کسب تقوا بکنم. یک دستی از پشت به شانه ام خورد. برگشتم دیدم آیت الله آسیدعلی آقا قاضی بود. اولین باری بودم که دیدمش. بعدا فهمیدم ایشان آیت الله قاضی است. می گفت به من با یک لحن پدرانه ای گفت فرزندم! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی اهل سحر باش، نماز شب بخوان. از آن به بعد بود که علامه ی طباطبایی یک عمری اهل سحر شد.

چهارده معصومی که من و شما خاک پایشان هستیم و ارادت به همه شان داریم یک سحر از عمرشان نگذشت که خوابیده باشند، یک سحر از عمرشان خواب نبودند. می دانید همه امیرالمؤمنین علیه السلام آخرین سحری که به مسجد رفت و ضربت خورد رفت بالای مأذنه اذان بگوید، هنوز سپیده ی صبح نزده بود. نگاهی کرد به افق گفت سپیده صبح! شد تو یک موقع دربیایی و چشمان علی خواب باشد؟ بعد آمد پایین که ضربت خورد.


گالری


صحن انقلاب